نویسنده
. دانشآموخته کارشناس ارشد طراحی شهری، دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران
چکیده
مداخلات چند دهۀ اخیر در بسیاری از شهرها، با نگرشی قاطعانه، محورهای مستقیم و تقاطعهای راستگوشه را به بهای تخریب ارزشهای بافت بهظاهر نامنظم شهری، به شهرها تحمیل نموده است. فارغ از اینکه پدیدۀ پیچیدۀ پویایی مانند شهر، چه واکنشی نسبت به این تحولات سریع و این نظم قاطع و تحمیلی بروز میدهد و با وجود ناکارآمدی چنین دیدگاهی، همچنان نظمبخشی به شهر، معادل اعمال هندسۀ خشک اقلیدسی به بستر بافت شهری، در نظر گرفته میشود. روش تصمیمسازی در شهرها همچنان با تعیین خطوط قاطع و خدشهناپذیر توسعه اعمال میگردد. این در حالی است که سالهاست که شهرها بهعنوان پدیدههایی پیچیده، آشوبناک، فراکتال و غیرقابلپیشبینی شناخته شدهاند. سالهاست که پیچیدگی و پیشبینیناپذیری شهرها، لزوم پرهیز از تفکر جبرگرا و نخبهنگر را خاطرنشان میسازد و اعلام میدارد که رویکرد حاکم بر رویۀ تصمیمسازی بر شهرها میبایست به سمتوسویی جدید پیش رود، از قطعیت تا گزینههای احتمالی، از خطوط قاطع نقشههای فاز 1 و 2 تا نظامی از هدایت و کنترل توسعه. در این راستا، این پژوهش از نظر هدف بنیادی و روش تحقیق تحلیل محتوا است. هدف اصلی این مقاله تغییر و اصلاح نقش طراح شهری بر اساس تعاریف نوین از مفهوم نظم در فرم شهری است. سعی بر این است که بر اساس ویژگی پیچیدگی، پویایی و خودسازماندهی بافت شهری، روند تصمیمسازی و روشهای مورداستفاده در مراحل مختلف فرایند طراحی شهری تغییر نموده و به سمتوسویی سوق داده شود که متناسب با پیچیدگی و پیشبینیناپذیری بافت شهری است. در مجموع، از بررسیهای انجام شده در ارتباط با سیر تحول مفهوم نظم تا کنون و نظریات صاحبنظران شهرسازی، این نتیجه حاصل شده است که لازم است نقش طراح بهعنوان تصمیمگیرندۀ نهایی و ارائۀ خطوط قطعی و مشخص برای اجرا تغییر نماید. پیشنهاد این نوشتار، تغییر این نقش از تعیینکنندۀ قطعی بر اساس سلیقۀ تیم طراحی، به نقش هدایتگر و کنترلکنندۀ توسعه در مقیاس کلان و میانه و همچنین واگذاری بخشی از تصمیمگیریها به استفادهکنندگان در مقیاس خرد است.
کلیدواژهها